هنتای گشت

با شروع فصل بهار، گل ها هم شکوفه میدن، ولی یه چیز وجود داره که ملت ازش وحشت دارن. آره! فصل دردسرساز آلرژی به گرده های گل، یه بار دیگه قراره قربانیان رو آلوده کنه، ولی این دفعه، بینی اونا نیست که باد میکنه!

As the season changes to spring and flowers begin to bloom, there is one thing humanity looks toward in dread. Yes, the ever troublesome pollen allergy season has come to defile its victims once more, but it's not their noses that are being blown. Through the miracles of evolution, the reproductive process of plants no longer yield the tiny yellow grains that stimulate the nose. Instead, they now produce beautiful girls and boys that float joyfully through the air, stimulating other areas of the body instead, whether willing or not. Moans of ecstasy and frenzy reverberate across the world from those desperate to seek relief from their relief. Although the streets run white with bodily fluids, people are far from relieved of their sexual troubles; fortunately, it is the perfect time to search for solutions! Inspiration can be found around every corner as encounters with the pollinic beings expose both hidden feelings and alluring physicality. Regardless of the climax that each person reaches, one thing is for sure—no amount of tissues will be enough for this allergy season. [Written by MAL Rewrite]

هیچ پیوندی قوی تر از پیوند بین خواهر و برادر نیست. یویی از زمان کودکی مرکز تمایلات جنسی برادرش بوده است. اما در سال های اخیر چیزی در رابطه آنها تغییر کرده است. طلاق والدین آنها آکیرا را مجبور کرده است که به رفاه یویی توجه بیشتری داشته باشد، به طور روزانه از او مراقبت کند و نقش پدری در خانواده آنها را بر عهده بگیرد. همانطور که این دو بزرگتر می شوند، آکیرا متوجه تغییرات فیزیکی در یوی شده است - او دیگر آن کودک گرانبهایی نیست که فکر می کرد می شناسد. او که نمی تواند جلوی خود را بگیرد، شبانه شروع به یورش مخفیانه به اتاق او می کند، بدن خواهرش را تحسین می کند و خودش را از او راضی می کند. آکیرا به طور فزاینده ای از فاصله بین آنها ناامید می شود. اما وقتی یویی فاش می‌کند که دوستی از مدرسه به او اعتراف کرده است، چیزی درون او می‌چپد. دیگر خود را به رویاهای صرف محدود نمی کند، او به طور فعال با خواهر خوابیده خود آمیزش می کند. با این حال، بدون اینکه آکیرا بداند، یوی در طول این بازدیدهای شبانه کاملاً بیدار می ماند. با این حال، به دلایلی، حاضر به متوقف کردن او نیست. [نوشته شده توسط MAL Rewrite]

There is no bond stronger than the one between siblings. Yui has been the center of her brother's sexual desires ever since they were children. But in recent years, something in their relationship has changed. The divorce of their parents has forced Akira to pay more attention to Yui's well-being, take care of her on a daily basis, and assume the paternal role in their family. As the two grow older, Akira has taken notice of the physical changes in Yui—she is no longer the precious child he thought he knew. Unable to stop himself, he starts sneaking into her room at night, admiring his sister's body and pleasing himself to her. Akira becomes increasingly frustrated with the distance between them; but when Yui reveals that a friend from school has confessed to her, something snaps inside him. No longer restricting himself to mere daydreams, he actively has intercourse with his sleeping sister. However, unbeknownst to Akira, Yui remains wide awake during these nightly visits; yet, for some reason, is unwilling to stop him. [Written by MAL Rewrite]

عشق و عاشقی از زندگی یویچی شیرایشی در سال های نوجوانی‌اش وجود نداشت. این که خود را به طور کامل وارد حرفه خود به عنوان معلم کرد، فرصت هایش را برای چیزهای دیگر در زندگی محدود کرد. حالا در سی و چند سالگی، به لطف یکی از شاگردانش، سائه ایناگاکی، عشق بالاخره وارد دنیای او شده.

یه زندگی عادی تو روز... ولی شب ها وارد خواب آدمای بیچاره ای میشه که شیطون تسخیرشون کرده. اما ظاهراً بعضی ازین شیاطین یه جور قدرت مخصوص دارند!

هنگامی که بخاطر بی مسئولیتی پدر، مادر خانواده را ترک میکند، دختران در خانه به فکر پر کردن جای مادرشان می افتند.

آکادمی ارکیده مقدس یک مدرسه شبانه روزی معتبر است که در آن بچه هایی از خانواده های سرشناس ثبت نام می کنند. این مدرسه بیشتر تحت سلطه زنان است... اما به زودی قیام خواهد شد.

الفینا، یک شوالیه سلطنتی، قسم میخورد که تا آخرین لحظه از پرنسس محافظت کند. با این حال، دهکده الف ها به دست انسان ها محاصره میشود. مورُدو، رهبر انسان ها، از الفینا می خواهد که تسلیم و حیوان خانگی اش شود. اما الفینا بدون هیچ تجربه قبلی در روابط عاشقانه، به تدریج تسلیم خواسته های مورُدو می شود.

_باغچه یک مکان یا شاید حتی دنیای دیگریست که فقط به هدف پذیرش هر نوع عمل جنسی بین شرکت کنندگانش ایجاد شده، و به آنان اجازه می دهد که بدترین و تاریک ترین قسمت غرایزشان را برآورده سازند.

_بر اساس دوجینی از (او ران)

قسمت اول: این یه رازه. باشه؟ بر اساس دوجینی از آیومو شوجی